رامبراند؛ نقاش نور و سایه

Thursday، ۲۵ Esfand ۱۴۰۱

زندگینامه رامبراند – REMBRANDT

در 15 ژوییه 1606 میلادی خانواده وان راین، تولد نهمین فرزندشان را جشن گرفتند و نام رامبراند را بر او نهادند.
پدر خانواده آسیاب بادی بزرگی داشت. چشم انداز مناظر اطراف آسیاب بادی چنان زیبا بود که رامبراند خردسال طبیعت را چون مادری مهربان می یافت که در آن به بازی های کودکانه خود می پرداخت. کار و تلاش روزانه خانواده به قدری زیاد و طاقت فرسا بود که معمولا برای توجه به کودکان خردسال وقت و یا حوصله ای باقی نمی ماند. قوه توجه و ادراک رامبراند کوچک به حدی بود که خانواده وان راین تصمیم گرفتند فرزندانشان را برای رسیدن به شغل معتبری حمایت کنند. پس او را در هفت سالگی جهت فراگیری دروس پایه و مقدماتی راهی مدرسه و بعد از آن دانشگاه کردند.

شروع نقاشی رامبراند

رامبراند از ابتدا با کشیدن طرح هایی از افرادی در حال گفتگو، چرت زدن، گدایی و کارهایی از این دست بودند خود را سرگرم می ساخت. مردم نیز به وی که هنرمندی نقاش می نمود با دیده احترام می نگریستند و از تشویق او مضایقه نمی کردند. چرا که هلند قرن هفدهم شاهد مردمی بود که بسیار به هنر نقاشی بها می دادند و از قشر غنی گرفته تا افراد فقیر و محروم به شدت عاشق تابلو های هنری بودند.

به همین ترتیب در طی سه سالی که نزد اولین استادش هنر آموخت، به چنان درجه ای از پختگی و مهارت در خلق تابلوهای رنگ روغن دست یافت که استاد قسمت هایی از تابلو هایی چون غسل تعمید مرد اخته و کوریولانوس سردار رومی را برای کشیدن به وی واگذار کرد.

سبک تخصصی رامبراند وان راین

باروک

آنچه امروزه به عنوان مکتب باروک (سبکی موقر و کاملاً جدی) می شناسیم تا قبل از قرن بیستم با تعاریفی چون عصر باروک، هنر باروک، سیاست باروک و علم باروک به مشابه سبک و سیاقی نامتعارف در مقایسه با آثار کلاسیک قلمداد می شد. چرا که مکتب کلاسیک با قوانین و ضوابط خاص خود هر فکر و هنرورزی را در قالب های آکادمیک قرار می دهد و جای زیادی برای بدعت گذاری و نوآوری باقی نمی گذارد. خیل طرفداران کلاسیک به مکتبی که از نظر قوانین حاکم بر شیوه مقبول خودشان غریب گنگ و ریاکارانه می نمود باروک نام نهادند. حتی هنرمندانی را نیز که منتسب به این سبک می دانیم از این که منسوب به شیوه باروک باشند شرم داشته اند.

معنی لغوی باروک

باروک که از یک واژه پرتغالی به معنی « مروارید بی شکل » الهام گرفته شده که بیانگر روحیات و خواستگاه‌های انسان نیمه دوم قرن‌شانزدهم است. انسانی که همواره با دوگانگی‌هایی چون: دنیا و آخرت، زندگی و مرگ، فقر و ثروت، درست و نادرست و … مواجه بوده است. اندیشمندانی چون مارتین لوتر و اراسموس زرق برق و تندروی های کاتولیک های دنیاگرا را رد می کنند و با اعتراض به زیاده خواهی و قدرت طلبی، انسان را به ساده زیستی و پرهیزکاری دعوت می کنند. از طرفی سردمداران کاتولیک پروتستان ها را خشن و کوته فکر می خوانند و با خدمت گرفتن هنری متعادل سعی در بارور کردن دنیایی دارند که در نهایت به سعادت اخروی منتهی می شود.

شیوه تصویرگری رامبراند

شیوه تصویرگری رامبراند، مشعل پالایش نور و سایه رسیدن به پرده ها و تفاوت های ظریف و ظریف تر و نهایتاً ادغام آنها در یکدیگر بود.

بدین ترتیب استفاده از نورها و سایه های ناگهانی در کار هنرمندانی چون رامبراند و ولاسکس، جایش را به سیر تدریجی از روشنی به تاریکی می دهد و با آنکه احتمال دارد اثرات نمایشی سایه روشن تند از میان برود، هنرمند بخش بزرگی از واقعیت شکل های موجود بالفعل را بازنمایی می کند زیرا نور و سایه به دید، پدیده هایی ایستا نیستند بلکه دستخوش تغییری پیوسته و آهسته اند. نور و سایه متغیر می تواند نشانه حالت روانی متغیر آدمی تلقی شود؛ می‌توان گفت که حرکت نور در یک فضا و عبورش از کنار سیمای آدمی می تواند بیانگر عاطفه و حالات متغیر روان آدمی باشد. رامبراند متوجه شد که با تغییر دادن جهت و شدت نور و سایه، فاصله و بافت سطح زیر کار می تواند ظریف ترین تفاوت ها را در شخصیت و حالت روانی یک شخص یا صحنه های بزرگ شبیه سازی کند. رامبراند برای دنیای جدید کشف کرد که چنانکه دستکاری ظریفی در تفاوت های نور و سایه به عمل آوریم، می توانیم تفاوت های عاطفی موجود بین افراد را به نمایش درآوریم. آنچه مازاتچو و لئوناردو آغاز کرده بودند در عصر رامبراند به کمال می رسد.

استفاده از نور و سایه در آثار رامبراند

رامبراند حالت روحانی آثار مذهبی اش را به چهره ای انفرادی که بعدها با استفاده از همین ابزار کشید، منتقل کرده است. این شیوه او را می توان روانشناسی نور نامید. در چهره های انفرادی رامبراند، نور و سایه با یکدیگر سر ستیز ندارند:
بلکه آشتی می کنند و به آرامی و ظرافت با هم ادغام می شوند تا معادل بصری سکوت را پدید آورند.

باسمه های چاپی رامبراند

اگر رامبراند هیچگاه نقاشی نکرده بود باز به علت باسمه هایی که چاپ کرده بود هنرمندی نامدار می شد، همچنان که در دوران زندگی خود چنین بود. چاپ و فروش باسمه از منابع اصلی درآمدش بود و او غالباً در لوح های فلزیش تجدیدنظر
می کرد تا بتواند ویرایش یا نسخه تازه ای از هر باسمه یا گراوور به بازار هنر برساند. هنر رامبراند در آخرین سال های زندگیش، عملاً از سوی معاصرانش پذیرفته نمی شود هر چند گاهگاه ماموریت های مهمی چون کشیدن تابلوی شورای صنف بزاز نیز بهوی واگذار می شد. هنر رامبراند در این سال ها بسیار شخصی و بسیار خودمدارانه بود، بسیاری از هنرشناسان مانند بالدینوتیچی زندگینامه نویس ایتالیایی،معتقد بودند که رامبراند نقاش بی ذوقی بود که به شکل های زشت توجه داشت و رنگ را از یاد برده بود. این پیشداوری تا سده نوزدهم نیز به اعتبار خود باقی بود، تا آنکه در این دوره نبوغش مورد تأیید و تصدیق قرار گرفت.

اگر این مطلب برای شما مفید بود لطفا با دوستانتون به اشتراک بگذارید.

منبع: تصویرگران پویا اندیش