Saturday، ۲۳ Ordibehesht ۱۴۰۲
تخصص کاسپار فردریش، منظرهپردازی است و بیش از همه به خاطر ترسیم مناظر پر رمز و راز و تمثیلگونه شناخته میشود. در این نقاشیها معمولاً انسانی به حالت تأمل در مقابل آسمان شب، مه صبحگاهی، درختان خشکیده یا ویرانههای گوتیک ایستادهاست. علاقه اصلی فردریش تأمل در طبیعت بود و در آثار عمدتاً ضد کلاسیک و نمادین خود میکوشید پاسخی سابجکتیو و عاطفی به جهان طبیعی بدهد. نوع نگاه او به طبیعت، بر فیلسوفان و شاعران رمانتیک هم عصرش، تأثیر عمیقی گذاشته است.
انسانها معمولاً نقشی فرعی در مناظر دارند و در اغلب آثارش، انسانی را میبینیم که از پشت سر نقاشی شده و به منظرۀ روبهرو خیره شده است. چنین کادربندیای در آثار فردریش، گویی بیننده را تشویق میکند که خودش را به جای فرد نقاشیشده بگذارد و به تماشای آن منظره بایستد. انسان در نقاشیهای فردریش، عنصری مغلوب در طبیعت است و در پرسپکتیوی ناچیز و محدود ترسیم شده است و بیشتر مانند یک ناظر است.
کشتی و دریا، از دیگر موضوعاتی است که فردریش به آن علاقۀ وافر دارد. چنانکه در یادداشت «علوم انسانی نیلگون» میتوانید بخوانید، توجه به دریا، به عنوان عرصهای ناشناخته و رازآمیز و همچنین «کشتی» به مثابۀ نمادی از روح انسان در سفر، در این دوره بسیار مهم است.
او ابداع کنندۀ منظرههایی پر از احساسی رمانتیک است با دقتی زیاد در ترسیم جزئیات و ویژگیهای جغرافیایی و معنای معنوی, مه و غبار در اغلب این مناظر مشهود است. «از نظر منتقدین در مناطق شمالی دریای بالتیک این شدت از مه وجود ندارد و احتمالا فردریش این مناظر را بعد از تماشا در استودیو خود ترسیم کرده که در میزان مه و غبار اغراق کرده است».
این هنرمند، در تمام طول عمر با دورههای متوالی افسردگی مواجه بود. میل عمیقی به خودکشی او را رنج میداد و روحیۀ انزواطلبانۀ او، موجب شد در سالهای آخر عمر، تنهاییِ بسیار شدیدی را تجربه کند. چنانکه دوستانش به او «تنهاترین تنها» میگفتند.در قرن بیست و با اهمیت یافتن دوبارۀ جنبش رومانتیسیسم برای هنر و علوم انسانی، آثار کاسپار فردریش بار دیگر محل تأمل و تعمق قرار گرفتند.فردریش از منظرهپردازان رمانتیک است که شهرتش بیشتر مربوط به قرن بیستم میشود و در زمان خودش یک هنرمند بینالمللی نبود.
زندگی و هنر فردریش پر از احساس تنهایی و مرگ است که در آثار اواخر عمرش این احساس بیشتر دیده میشود و اعتقاد بر این است این احساسات بیشتر مربوط به سختیها و رنجهای دوران کودکی اوست.
در کل دو فضا در اغلب کارهای فردریش دیده میشود: اول فضای معنوی، دوم فضای مرگ.
سپیدهدم و شامگاه زمانهایی هستند که اغلب در مناظر فردریش دیده میشود. در مناظر دریایی فردریش کشتیهای لنگر انداخته در ساحل، به امید معنوی هنرمند اشاره دارند.
در نقاشیهای فردریش نوعی گذر زمان دیده میشود که کمتر در آثار همعصرانش به چشم میخورد.فردریش از اولین هنرمندانی بود که مناظر زمستانی با زمینهای مرده و یخزده و پر از سکون را به وجهی که گویی تاکنون هیچ انسانی در آنها گام نگذاشته و متروک هستند، ترسیم کردهاست.
در قرنهای۱۵ و ۱۶ مرسوم بود که در مناظر برفی تعداد زیادی انسان را در حال اسکی ترسیم کنند و اینگونه مناظر بدونه حضور انسان عجیب مینمود ولی فردریش این مناظر را بدون حضور انسان ترسیم کردهاست.
مرگ و معنویت در مناظر فردریش با عناصر خاصی نماد پردازی شده. آسمانهای پهناور، طوفانها، مه، جنگلها و صلیب نشانههای خداوند هستند. جغدها، کرکسها، قبرستانها، خرابههای گوتیک، درختان خشک شده، ویرانههای بناهای باستانی و قایقهایی که از ساحل دور میشوند نمادهایی از مرگ هستند.هنر فردریش در اواخر عمرش از اعتبار میافتد و نسبت به زمان خود کهنه میشود و جز تعدادی از دوستانش، از یاد دیگران میرود.
سرانجام فردریش در "می۱۸۴۰" در درسدن درگذشت ولی مرگ او به عنوان اتفاق مهمی تلقی نشد و جامعه هنری آن زمان عکسالعمل خاص بروز نداد چون مدتها بود که هنر فردریش مطرح نبود و کهنه شده بود.
سرگردان بر فراز دریای مه / صومعه در اوکوود / قبرستان صومعه در برف /
منبع: هنر تجسمی